سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ساعت فلش

هخامنش

آزاد سازی یهودیان در بند و اجازه بازگشت به آنها و بازسازی اورشلیم

توسط کوروش بزرگ

بابل بدون مدافعه در 22 مهرماه سال 538 ق. م سقوط کرد و

فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس

گردید و کوروش طبق عادت ، در کمال آزاد منشی با وی رفتار

کرد و در سال بعد (539 ق.م)هنگامی که او در گذشت عزای

ملی اعلام شد و خود کوروشد درآن شرکت کرد . با فتح بابل

مستعمرات آن یعنی سوریه ، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش

نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند . رفتار کوروش پس از

فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان شناسان و حتی حقوقدانان

دارد. او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی

که بخت النصر (نبوکد نصر)پادشاه مقتدر بابل در فتح اورشلیم

از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود ، کمک های بسیاری از

نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند

و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین

خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معرف گشت که در تاریخ

یهود و در تورات ثبت است.


نوشته شده در چهارشنبه 90/6/9ساعت 6:11 عصر توسط مصطفی نظرات ( ) | |

 

زندگی جشن و سرور همراه با سرود

و شادمانی ، همراه با وجد و سر خوشی است .

همه هستی،پیوسته لبریز از عیش و شادی است.

هستی جشنی بزرگ است.

هستی در لحظه لحظه خود کامیابی و وصال است ،

و انسان در این هستی بی نقص و شاد

به یک بیگانه تبدیل شده است.

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/6/9ساعت 5:53 عصر توسط مصطفی نظرات ( ) | |

 

 

 

کشته شدن زرتشت :

زرتشت در سن 77 سالگی در روز خور

 یا یازدهم اردیبهشت ماه ( به نقل از متن پهلوی زادسپرم )

در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد .

فحوای کلام شاهنامه فردسی دلالت بر مرگ توأم با

خشونت زرتشت ، در هنگام حمله ارجاسب

به بلخ ، در این شهر می کند.

ازآنجا به بلخ آمد سپاه

جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه

نهادند سر سوی آتشکده

بر آن کاخ و ایوان زر آژده

همه زدند و آستا همی سوختند

چه پر مایه تر بود بر توختند

ورا هیربد بود هشتاد مرد

زبانشان ز یزدان پر از یاد کرد

همه پیش آتش بکشتندشان

ره بندگی بسر نوشندشان

ز خونشان بمرد آتش زردهشت

ندانم چرا هیربد را بکشت

زرتشت در هنگام یورش ناگهانی قبایل تور

 در بلخ به دست یک تورانی کشته شد.

در کتاب های پهلوی نام قاتل وی توربرادروش یاد شده است.

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/6/9ساعت 5:44 عصر توسط مصطفی نظرات ( ) | |

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 90/6/9ساعت 5:33 عصر توسط مصطفی نظرات ( ) | |


نوشته شده در دوشنبه 90/6/7ساعت 10:17 عصر توسط مصطفی نظرات ( ) | |

نیک کردار دوست است اگر هم ندار است ، بدکردار کژخواه است اگر هم دارا است .

 

بر شماست تا با اندیشه نیک در راه راستی از یکدیگر پیشی بگیرید.

 

باید تلاش کرد برای جهانی آباد ، به همراه پاکان برای گسترش ، نگاهبانی کرد آن را ،هدایت نمود به

سوی روشنایی.

راستی بهترین دارایی و مایه ی نیک بختی است ، سرور نیک اندیشان است نیک اندیشی که پناه بخش

 درماندگان است .


نوشته شده در دوشنبه 90/6/7ساعت 10:6 عصر توسط مصطفی نظرات ( ) | |

وقتی پسرک طفل کوچک بود،مادرش را از دست داد. پدر برای آنکه او را به درستی پرورش دهد، به سختی کار کرد. عاقبت پسر برای رفتن به دانشگاه از پدرش دور شد. اولین نامه او باعث نا امیدی و غصه پدر گردید. او ناامید شده بود،اما علتش را نمی فهمید. آنچه مسلم بود، در متن نامه پسرش چیزی مأیوس کنندای وجود نداشت . شاید در جایی ،لحن نامه موجب آزارش شده بود . دوباره نامهرا خواند:   ))   پدر عزیزم ، اوضاع من خوب است . از بودن در اینجا خوشحالم . عضو تیم فوتبالم. در بهترین خوابگاه دانشجویی به سر می برم و در اولین امتحان جبر، نمره عالی گرفتم......))

پدر پس از خواندن نامه و تفکرزیاد به مشکل قضیه پی برد پس درخواب فرزندش نوشت : پسرم ، من نمی خواهم مرد پیری و احمقی به نظر بیایم اما مطلبی هست که می تواند سبب شادی من شود. مسـله این نیست که بگویم تو ناسپاسی می کنی اما من به سختی کار کردهام تا بتوانم تورا بزرگ کنم و به دانشگاه بفرستم در حالی کا خودم در زندگی هرگز از چنین شانسی برخورار نبوده ام .

آنچه می خواهم بگویم این است که اگر در نامه ات به جای آنکه بگویی ، من چنینو چنان کردم ، از جمل?ما چنین و چنان کردیم استفاده می کردی ، برایم خیلی باارزش بود و کمکم می کرد تا احساس کنم در همه این موارد سهیم بوده ام.

پسرش بلافاصله مطلب را درک کرد و بعد از آن نامه ها به صورت زیر نوشته می شدند:(( پدر عزیزم ؛ شنبه قبل مسابقه را بردیم . با یک دختر خوشگل قرار ملاقات گذاشتیم . قرار است در درس تاریخ نمر? عالی بگیرم )).

پیرمرد به راستی از اینکه در این خبرها سهیم شده بود احساس خوشحالی می کرد. تا این که یک روز تلگرامی به دستش رسید: (( پدر عزیزم ، ما برای دخترک مشکل بزرگی ایجاد کردیم. او دو قلو زایید ، بچه من مرد حالا بگویید با بچه شما چکار کنیم؟))


نوشته شده در یکشنبه 90/6/6ساعت 8:2 عصر توسط مصطفی نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت




کد ماوس